شب سرد...



از خانه که می آیی.....

دستمالی سفید....

پاکتی سیگار.....

گزینه شعر فروغ.....

وتحملی طولانی بیاور....

احتمال گریستن من بسیار است......

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 16:03

مارک سیگارش چی باشه ؟

سفر کرده جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 16:41 http://www.safarkarde.blogsky.com

شاید می خواهی دستمال سفید را به یادگار این اشک ها تا ابد نگهدار باشی !
دستمال را پیش خود بگذار که اگر فردا روزی گفتند چقدر مجنون منی ؟
بگویی به اندازه و حرمت این شبنم هایی که روی این دستمال جمع کرده ام ! خیلی بیشتر ....
دمت گرم عزیز

..................... یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 00:22

axash va nemishannnnn....dorostesh konid lotfan

ندا دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:42

کوچیک که بودیم دلهای بزرگی داشتیم
حالا که بزرگیم بیشتر دلتنگیم
کاش همون کودکی بودیم که حرف هاش
رو از نگاش می خوندند نه حالا که
اگرفریاد هم بزنیم کسی نمی فهمه
دلخوشیمون اینه که سکوت بهتر از فریاد توخالیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد